• وبلاگ : All Things
  • يادداشت : يادش بخير اون روزا!!
  • نظرات : 0 خصوصي ، 2 عمومي
  • ساعت ویکتوریا

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + UNKNOWN 
    يادش بخير...
    ههههههههههههههههههههههه خيلي مطلب با حالي بود پسر حال کردم
    يادته چقدر خانم شيمي سوتي ميداد و من و جوکار ميگفتيم بزن قدش خانم ضايع شد .هي چه روزگاري داشتيم تو نماز خونه هي.ياد پانيز بخير که تا مارو ميديد تو بغلمون ميگرفت و از زمين بلندمون ميکرد.ياد خوراکي ها ي خوشمزه ي تو هم بخير .الي دلم برات يه ذره تنگ شده ااا ببخشيد اشتباه گفتم دلم برات يه ذره شده.راستي به مامانت هم سلام برسون خيلي وقته نديدمش.فعلا باي
    پاسخ

    سلام عسيسم!ممنونمباحالي از خودته!!!!! بله يلامه مخصوصا اون خاطره كه روز اخر كفت مرديم از خنده!!!! منم همين طور يه روز بيايد بريم بيرون!